برکت

ساخت وبلاگ

این بار دیر به ذهنمون رسید

اما برای دفعات بعد هر وقت داریم هر مسافرت بین شهری میریم ( مخصوصا ایامی که مسافرت زیاده) نمازهامون رو توی مساجد و استراحت گاهها نمیخونیم...

نماز رو باید به جماعت بخونیم( ولو دو نفره) و اون هم کنار جاده و در معرض دید مسافران...

افراط میکنم؟

برکت...
ما را در سایت برکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5noon-ghalamf بازدید : 47 تاريخ : شنبه 22 مهر 1402 ساعت: 14:56

سینه را درد دیر پیوندیست

راز دیرین نگفته ام چندیست

بغضی از دیر در گلو دارم

گفتن رازی آرزو دارم:

هاااای آزادی!!!

ای دروغ بزرگ!!...

با حماسه ی اخیر فلسطین...

امید دارم این دروغ بزرگ به پایان برسه...

و همه ی بشریت آزادی رو بچشن...

برکت...
ما را در سایت برکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5noon-ghalamf بازدید : 56 تاريخ : شنبه 22 مهر 1402 ساعت: 14:56

ادم ها به اندازه ی اشتراکی که با شما دارن به قلب شما راه پیدا نمی کنند

به اندازه ی درک متقابلی که با شما دارن هم به قلب شما راه پیدا نمی کنند

به واسطه ی امتیازات و توانمندی هاشون هم به قلب شما راه پیدا نمی کنند...

.

.

آدمها به اندازه ی وقتی که براشون میذارید وارد قلبتون میشن...

برای کی وقت میذاری؟!!!

برکت...
ما را در سایت برکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5noon-ghalamf بازدید : 43 تاريخ : شنبه 22 مهر 1402 ساعت: 14:56

یادمه زمانی که فلسفه ی هنر میخوندم یک جمله از فلاسفه ی یونانی (شایدم افلاطون) خیلی ذهنم رو درگیر کرده بود:زیبایی، دشوار است جمله ی بی راهی نبود...  بخوام این جمله رو وسعت بدم باید بگم حقیقت و راه حقیقت دشوار است... سیر الیه راجعون دشوار است... دشواری و رنج... لذتی که قبل از دشواری و رنج... بدون دشواری و رنج به انسان روی میاره، دوامی هم نداره... عمقی هم نداره... راستی کسی میدونه تعریف رنج و دشواری چیه؟ میخوام زیراب تعریف مفاهیم کلمات رو بزنم... مفاهیم کلمات رو در تعریف و تفسیر آوردن با تمام خوبی هایی که به لحاظ ارتباط مفهومی و ذهنی داره... یک باگ بزرگ داره... تشخص ندارن... هیچ تعریف مفهومی ای تشخص نداره... این بیت معروفه: هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل گردم از آن انسان وقتی حقیقت یک مفهوم رو درک میکنه که اون مفهوم براش تشخص پیدا کنه... کی تشخص پیدا میکنه؟ توی اتفاقات جزئی زندگیش... مثلا همیشه میگفته رنج در زندگی حتمی هست... بعد ازدواج میکنه و یک ویژگی هایی همسرش داره که هیچ جوره نمی تونه اون ویژگی ها رو تحمل کنه... حاضر بود صد تا بدی دیگه داشته باشه اون اون ویژگی رو نداشته باشه... رنج برای اون شخص بعد از مواجه شدن با این همسر تازه تشخص پیدا کرده... حالا وقتی درگیر شده... کنار حتمی بودن رنج یک تبصره هم میاره... میگه: البته هر رنجی رو نباید تحمل کرد... اینجا قیامته... قیامت همین شخص... زده بیرون... تبلی السرائر... بله... هر رنجی رو نباید تحمل کرد... اما چرا تا رنج برات تشخص پیدا کرد و نسبت خودت با رنج مشخص شد این حرف رو میگی؟ تحمل این رنج سخته نه؟!! ادامه داره... ان شا لله وقت کنم برکت...ادامه مطلب
ما را در سایت برکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5noon-ghalamf بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 6 مهر 1402 ساعت: 14:17

از زمانه و اتفاقات و شرایطش نترس

چون رسالتی جز پرورش انسانها ندارد...

رنجی هم که تحمل میکنیم ارتباط محکمی با شرایط و اتفاقات زمانه ندارد، رنج ها و فشارها به خاطر تنگی قبر ذهن و دل و افق ماست...

فرج و گشایش بطلبیم تا از تنگی و تاریکی و فشار قبرهایمان رها شویم...

برکت...
ما را در سایت برکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5noon-ghalamf بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 6 مهر 1402 ساعت: 14:17

دیروز به جاماندگان هم نرسیدیم... خودم مریض بودم... تب بچه هم پائین نمی اومد... ده روز تمام بابت اینکه خیلی از نیروها برای اربعین بدون اینکه کسی رو جای خودشون بذارن میرفتن، کل کارخونه و تولید بهم ریخت کلی حرف و فحش از مشتری ها شنیدم... هی به این فکر میکردم این مدل رفتن رواست؟ کسی که نیروی کمکیش رفته... فقط خودش مونده... اونم ول کرد رفت اربعین... از جای دیگه نیرو می آوردم که کارش رو انجام بدن، کار اونجا لنگ میشد... توی این ده روز پدرم در اومد کلی هم تنش و درگیری داشتم... بعد یه عده به من میگفتن نرفتی اربعین؟!! چسبیدی به پول و دنیا؟!! جلوشون فقط سکوت کردم... نگفتم من موندم تا بی تدبیرانه رفتن شما رو مدیریت کنم که وقتی برمیگردی حقوقت رو راحت بگیری... و ندونی چه خون دلی خورده شده تا بابت بی نظمی های شما مشتری ها کنسل نکنن . نگهشون داشته باشم... برای جاماندگان هم که با وجود اینکه خانمم از روز قبل تدارک حلوای عراقی (؟) رو دیده بود که توی پیاده روی به مردم بدیم باز هم اون هم نشد... درگیر مریضی شدیم... ایستادم و به احترام و شکوه کار خداوند کلاه از سر برداشتم... گرچه میگفت که زارت بکشم میدیدم که نهانش نظری با من دلسوخته بود برکت...ادامه مطلب
ما را در سایت برکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5noon-ghalamf بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 11:59

کمی از سختی های کارم بگم: جزو مبارزان علیه شاه بوده... بعد از پیروزی انقلاب به دو سال نمیرسه... میره فرانسه... تجارت فرش... چند روز پیش روبروم نشسته بود... میگفت : چهل ساله فرانسه هستم... من نمیدونم عقاید شما چیه... اما من خودم توی دانشگاه تهران جزو دانشجوهایی بودم که علیه شاه شعار میدادم... اما بعدش دیدم چیزی به نفع مظلومان تغییر نکرد و... من میشنوم... و در حین سخنرانی ایشون به این فکر میکنم که اگر بتونم سقف خریدش رو به یک میلیارد برسونم میشه فلان مشکل رو حل کنیم... صحبت هاش که تموم میشه میگم: منم طرفدارن مظلومان و مستضعفان هستم و برای همینه که الان جلوی شما نشسته ام... ان شا الله که درست میشه... آقای فلانی حالا تشریف آوردید ایران و با توجه به شناخت خوبی که به فرش دستبافت دارید میخوام محصولی رو نشونتون بدم که کل سفرتون به ایران رو بسازم... میخوام دست پر برید فرانسه و به بازار کریسمس فرانسه فکر کنید و روش برنامه بریزید... خدا رو شکر یه تومن بهش فروختم... این آقا توی دبی و شارجه و ابوظبی فروشگاههای بزرگی داره.. ساعت 9 شب هست و من باید خونه باشم اما ایشون قصد خرید زیادی داره و باید کارم رو انجام بدم... تازه هم از فرودگاه رسیده و خسته هست... با مدیر فروشش نشسته روبروی ما... بعد از احوال پرسی میره توی صحبت رژیم غذایی اش و گریزی میزنه به ایام کرونا و ... بحث میرسه به تجارت لاستیکی که داره و... میگه توی ایران تجارت لاستیک دست فلانی (یک مقام مطرح در دنیای سیاست) هست و ماها نمی تونیم ورود کنیم... برای همین ما توی امارات این کار رو میکنیم... اینها اصالتا بچه ی لار هستن... لاری های مولتی میلیاردر... هر چی فکر میکنم جز از راه قاچاق نمی تونن اینقدر رشد کرده باشن... حالا ان شا الله ک برکت...ادامه مطلب
ما را در سایت برکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5noon-ghalamf بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 11:59

دیشب حرم حضرت معصومه سلام الله بودیم... خانمم گفت چقدر هندی و پاکستانی میان اینجا؟... چقدر زیادن؟ گفتم: خیلی مرامشون رو دوست دارم... تا الان دو تا تاجر هندی اومدن کارخونه مون... دقیقا هر دوتاشون به من گفتن شما ایرانی ها وسط بهشت هستید اما قدر نمیدونید... میگفت: ما توی کشمیر حتی توی خونه ی اهل سنت هم عکس امام خمینی و  آقای خامنه ای و حاج قاسم و سید حسن نصرالله رو داریم... اما توی ایران که می آییم توی هیچ مغازه و کارخونه ای عکس اینها نیست؟!! براشون سوال هست... ابراز هم میکنن... کمی گذشت... دختر حدود 1 ساله ای جلوی ما نشسته بود بازی میکرد... النگو دستش بود... خانمم گفت چقدر النگو توی دست این بچه قشنگه و نازش کرد... برای دخترمون بخریم... جوابی ندادم... گفت: خودم میخرم براش... خندیدم و گفتم: داریم میریم توی خونه سازی... نمیتونیم برای این چیزا خرج کنیم فعلا... دیگه چیزی نگفت... پا شدیم بریم صحن امام رضا تا دسته روی ها رو ببینیم... یه هندی اومد پیش ما... چند تا النگو دستش بود... رفت جلوی فاطمه زینب که توی کالسکه بود... یه النگو رو گرفت به سمتش و دخترم النگو رو برداشت و اون مرد هندی هم رفت... خانمم خیلی خوشحال شد... میگفت چقدر بهش میاد و... زندگی پر هست از این مکالمه های خدا با ما... برکت...ادامه مطلب
ما را در سایت برکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5noon-ghalamf بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 11:59

پاسخ: بحث تدبیر همه جانبه رو کردیدو بحث مهیا کردن شرایط و...من بحث شما رو عام ترش کردم... گفتم مهیا شدن شرایط دو طرف دارهیکی تلاش و برنامه ی ما...یکی هم عواملی محیطی که از عهده ی ما خارجه...ممکنه توی مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی شک هایی وارد بشه، که مرد یا زن نتونن روی خط تعادل رفتار کنن...اونوقت آیا اهداف میان مدت یا بلند مدتشون دستخوش تغییر میشه؟!اینجا قصه ی هر شخصی ممکنه متفاوت باشهیکی میگه من تا همسرم فلان درصد از وقتش رو برای من نذاره، کشش ندارم فلان هدف رو محقق کنمیکی دیگه بگه ، من بهم خیلی فشار میاد اما تحمل میکنم و فلان فشار رو می پذیرم تا هدف تحقق پیدا کنه...حرفم این بود که تدابیر و مهیا کردن شرایط یه طرف داستان هست و طرف دیگه ی داستان هم اینه که خدا باید ظرف وجود هر انسان رو یه تکون اساسی بده تا لایه های درونی تر رو بریزه بیرون و اون لایه های پائینی تره رو بروز و ظهور بده...اینجا بحث درد و رنج مطرحه...هم خوبها توی این تکانه ها خوبی شون بروز میکنه و هم بدها توی این تکانه ها بدی هاشون بروز میکنه...حرف من این بود که اگر صحبت مهیا کردن شرایط و تدابیر رو مطرح میکنیم که بایدم باشه و حسن نیت ما رو اثبات میکنه، باید اون روی سکه رو هم مطرح کنیم...کدوم رو؟!!!اینکه شما با انتخابهای زندگیت هیچ وقتی نمی تونی سنت بروز دادن لایه های درونیت توسط خدا رو حذف کنی...شما بروز خواهی کرد؟چطور؟با شرایط...که خیلی تز این شرایط ممکنه نا خواسته و بدون دخالت مستقیم شما پیش اومده باشه...در واقع من نظر شما رو ادامه دادم و روی دیگه ی سکه رو بیان کردم...در مورد دغدغه ی خانمها...متاسفانه یک ویژگی داره بین خانمها کمرنگ میسهحتی خانمهای مذهبی...شوهر دوست نیستن...بدون شوهر میتونن پنج روز بگذرونن...م برکت...ادامه مطلب
ما را در سایت برکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5noon-ghalamf بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1402 ساعت: 22:19

پاسخ: بزرگواراین عرایضی که خدمتتون میگم ممکنه بعضی ها خوششون نیاداما من یاد گرفتم اصول هر موضوعی رو بذارم جلوم... و با اون اصول اون موضوع رو بررسی کنماول باید ببینید هدف استاد چیه...بعد ببینید چقدر نیاز دارید به شخص استادبزرگترین استاد که حاضر و ناظر هم هست کیه؟خودِ خدابزرگترین خط قرمز این استاد در برابر شاگردهاش چیه؟که سلب اختیار نکنه از شاگرد هابرای این که سلب اختیار نکنه و یا خیلی هیجانی مون نکنه یا خیلی نترسوندمون چکار میکنن؟تغافل... مهلت دادن... دعوت به صبر...هدف؟که به اختیار برسیمچرا؟چون اختیار یعنی انتخاب خیریعنی به قدرت تشخیص خیر...اگر کار بدی بکنیم بلافاصله عقوبت نمیکنن... اگر کار خوبی بکنیم زمان میبره تا نتایجش معلوم بشه...نماز هم میریم بخونیم (با خودش حرف بزنیم) همش خطور ذهنی و همه چیز هست جز حضور... یعنی توی حرف زدن با این ام الاساتید هم فضا رو جوری میچینن که انگار نه انگار...انگار نه خانی اومده  نه خانی رفته...من خیلی دلم میخواد یه عده که رفت و آمد و حشر و نشر داشتن با اولیای خدا بیان و تجاربشون رو بگن...اصلا متعجب میشیم...به ظاهر ممکنه خیلی ها بشن شاگرد اساتید بزرگ...اما آخرش اونی بهرمند میشه که بدونه استاد اهل دخالت نیست... استاد بنا نیست عدم تشخیص ما رو جبران کنه...خیلی ها از وقتی رفتن در محضر اساتید الهی اتفاقا بدتر شدن...من جرات نمی کنم بگمولی احتمال میدم از تعداد کسانی که میرن در محضر انسانهای الهی اون درصدی که بدتر میشن بیشترن نسبت به اون تعدادی که خوبتر میشن...این حرف رو زدم و ممکنه بهم حمله هم بشه...اشکالی نداره...اما بهش فکر کنید...توی مسئله ی استاد اصالت ها رو برجسته کنید...صداقت با خود شجاعت در مواجهه با خودهمت در تعامل و تقابل با خودبصیرت برکت...ادامه مطلب
ما را در سایت برکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5noon-ghalamf بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1402 ساعت: 22:19